داستان جالب مهراب قاسم خانی در مورد عاشق شدنش
تاریخ انتشار: ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۷۸۲۷۵۳
به گزارش سایت خوندنی: مهراب قاسم خانی نویسنده سرشناس سریال های مهران مدیری یکی از چهره های فعال در اینستاگرام است که تقریبا هر روز عکس هایی را با همراهانش به اشتراک میگذارد. اگر سری به پیج اینستاگرام مهراب قاسمخانی زده باشید قطعا با خاطرات او به خوبی آشنا هستید.
از مهراب قاسمخانی میتوان با عنوان آقای خاطره فضای مجازی یاد کرد چرا که همیشه خاطرات جالبی را با همراهانش به اشتراک میگذارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این عکس برای ما پر از خاطرات شیرینه. اون شب دعوت شده بودیم به مراسم رونمایی از یه ماشین. احسان هم مجری برنامه شون بود. اون موقع خودمون یه مزدا سه مدل قدیمی داشتیم که اصولاً چون ماشین باز نیستم، همیشه کثیف و درب و داغون بود. اون شب هم که در اوج کثافتش بود، نه فقط بیرونش، توش هم مثل سطل آشغال بود. به در ورودی محوطه مراسم که رسیدیم، نگهمون داشتن و بیسیم زدن و یهو دو تا ماشین تشریفات اومدن پشت و جلومون که ما رو تا دم سالن اسکورت کنن. نمیدونید تصویر ماشین کثیف ما، وسط اون دو تا ماشین براق تمیز که خیلی هم از ماشین ما مدل بالا تر بودن، چقدر خجالت آور بود. مخصوصاً وقتی که رسیدیم دم سالن و دیدیم یه فرش قرمز پهن کردن و یه سری عکاس هم وایستادن که از ورود با شکوهمون عکس بگیرن. قشنگ معلوم بود طفلیا با دیدن وضعیت ماشین ما معذب شده بودن. تا همینجاش شقایق از عصبانیت میخواست منو بکشه، ولی تموم که نشد. یهو یه جوون خوش تیپ که خیلی هم از من شیک پوش تر بود اومد جلو و سوئیچ رو ازم گرفت که ماشین رو ببره پارک کنه. این که توی ماشینمون هم مثل سطل آشغال بود به کنار، از خونه که راه افتاده بودیم، کیسه زباله ها رو گذاشته بودم توی صندوق که سر راه بندازم توی سطل، تا دم سالن یادم رفت. گفتم برگشتنی میندازم. نمیدونید چه بویی پیچیده بود توی ماشین... هیچی دیگه. شقایق که تا آخر مراسم با من حرف نمیزد، نیروانا هم دچار خنده های هیستریک شده بود. بعد از مراسم هم باید قیافه همون جوون که ماشین رو آورد و سوئیچ رو بهم داد میدیدین. قشنگ معلوم بود داشت تو دلش میگفت خاک تو سرمون که اینا بچه معروفامون هستن..
پ.ن اول:تازه چند روز قبلش شقایق و نیروانا رفته بودن یه پالتو عین هم خریده بودن. اون شب رفتیم نیروانا رو سر راه از یه جایی ورداشتیم. دیدن هردوتاشون همون پالتو رو پوشیدن. من که این چیزا رو نمیفهمم، ولی خودشون اصلاً خوشحال نبودن. پ.ن دوم:اگه دوست دارید بدونید که از اون شب چه درسی گرفتیم، باید بگم هیچی. ماشینمون تا روز آخری که داشتیمش همیشه کثافت بود.
بعد از تحریر:نیروانا الان یه چیزی یادم انداخت. یه بخشی از مراسم ما سه تا رو نشوندن توی اون ماشینه، روش پارچه کشیدن که یهو پارچه رو بزنن بالا، ما پیاده بشیم، مهمونا دچار شور و شعف بشن. کاری ندارم که نیم ساعت داشتیم اون زیر خفه میشدیم. پیاده که شدیم من در ماشین رو باز کردم و خیلی حماسی پیاده شدم، زرتی از روی سکویی که ماشین روش بود پرت شدم پایین... آخی چه شبی بود....
منبع: فردا
کلیدواژه: مهراب قاسم خانی مهراب قاسم خانی نویسنده مهراب قاسم خانی و شقایق دهقان ماشین رو اون شب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.fardanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فردا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۷۸۲۷۵۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جان تری: تلاش فرگوسن برای انتقالم باورنکردنی بود اما من عاشق چلسی شده بودم
اسطوره چلسی و لیگ برتر انگلیس از تلاشهای منچستریونایتد برای انتقالش به اولدترافورد میگوید.
طرفداری | سر الکس فرگوسن ماهها برای انتقال جان تری تلاش کرده بود.
جان تری در جدیدترین صحبتهای خود در پادکست سایمون جردن، از تلاشهای منچستریونایتد برای انتقالش به اولدترافورد پرده برداشت. پس از تغییر سرمربی آکادمی وستهم، تری باید به سراغ باشگاه جدیدی میرفت. او فرصت انتقال به چلسی، منچستریونایتد و آرسنال را داشت. اسطوره آبیها در نهایت تصمیم گرفت راهی استمفوردبریج شود و تا پایان دوران حضورش در این باشگاه، بیش از 500 بار پیراهن چلسی را بر تن کرد. جان تری در این مورد گفته است:
آرسنال فرش قرمز برایم پهن کرده بود، منچستریونایتد هم همینطور، اما چلسی هیچ کاری نکرد. تنها چیزی که به من پیشنهاد داد، یک جفت کفش برای اولین فصل و دو پوند هزینه رفت و آمد با قطار بود. سر الکس فرگوسن هر هفته یا ماهانه با خانه ما تماس میگرفت، با پدرم و با من صحبت میکرد و بررسی میکرد که به مدرسه میروم، همه کارها را درست انجام میدهم و تمرین میکنم. واقعا باورنکردنی بود.
با وجود تلاشهای وسوسه کننده سرمربی افسانهای منچستریونایتد، جان تری عاشق چلسی شده بود. او در این مرود میگوید:
وقتی وارد چلسی شدم، میدانستم که باشگاه مناسبی برای من است. احساس میکردم خانهام را پیدا کردهام، میدانید، مثل زمانی که وارد خانهای میشوید و احساس میکنید که برای 20 سال آینده آنجا خواهید بود، این حس را در چلسی داشتم. نمیدانم چه بود، چون خودم از مدرسه به تمرین میرفتم. در ساعت 16:30 مدرسه را ترک میکردم تا ساعت هفت به آنجا برسم. دو پوند را هرگز برای قطار پرداخت نمیکردم. از 14-15 سالگی برای چند سال به این سبک زندگی کردم. باید تصمیم میگرفتم که کدام تیم را انتخاب کنم اما من عاشق چلسی شده بودم.
پدر جان تری هوادار سر سخت شیاطین سرخ بود. مدافع سابق سهشیرها از پدرش میگوید:
وقتی در چلسی فرمهای مدرسهام را امضا میکردم، آنها برای من و خانوادهام غذا تدارک دیده بودند... قبل از امضا، پدرم عصبانی شد و گفت «لعنتی، باید با منچستریونایتد قرارداد امضا کنی!».
از دست ندهید ????????????????????????
درخواست دروسی: سردار را در رم حفظ کنید اختلاف علنی رئیس فدراسیون با مجری تلویزیون اعتراض هوادار بارسلونا: ژاوی، مرد سر حرفش میماند! رد پای آرتتا؛ اورتون بعد از 14 سال لیورپول را در خانه شکست داد!